مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
الا غـریـبۀ دلخـسـته، از سـفـر برگـرد شتاب کن گل نرگس، همین سحر برگرد فرا گـرفـتـه مـصـیـبت تـمـام عـالـم را شده است بیتو بـلاها عـظیمتر برگرد نشسته بر دلمان داغ دوریت ای عشق بس است پـادشه غـایب از نظر برگرد تو را قسم به نفـسهای خـسته در آتش تو را قسم به گلی لای میخ و در، برگرد به لحظهای که عطش قلب مشک را سوزاند به حق حضرت سقای خون جگر برگرد هنوز چشم به راهم در آرزوی وصال شبی تمام کن هجران و بیخبر برگرد اگر چه هیچ کسم در نگاهت ای همه کس نظـر به ذرۀ هـیچی کن و دگـر برگرد گذشت عمر و سپـیدی نشست بر مویم شکـسـتهتر شدهام بی تو پیـرتر برگرد دوباره ندبه و شرح فراق و حسرت و غم دوباره یک غزل و چشم های تر برگرد |